رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن جمعه 7 بهمن 1390برچسب:اشعار در وصف شهداي جهاد علمي, :: 17:12 :: نويسنده : رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن
ميلاد عرفان پوربرای شهید مصطفی احمدی روشن و چشم روشنی خانواده اش:
امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است یوسفی رفته است ،آری وضع کنعان، روشن است
گرچه در بزم حماسه ، هیچ جای گریه نیست در هجوم شعله ها، تکلیف باران، روشن است
باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز این شبستان کهن ، با نورایمان روشن است
کی میان ابرهای تیره پنهان می شود؟ آسمان ما که با خون شهیدان ،روشن است
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود مردهای مرد را آغاز و پایان ، روشن است ----------------------------------------------------شعری از علی رضا قزوه به شهیدان علمی کشور
به شهید مصطفی احمدی روشن ، شهید شهریاری ، شهید علی محمدی و دیگر شهدای علمی
شب رفتنی است و راه ما روشن آیینه ی مهر و ماه ما روشن
عباس و شریعه و عطش با ماست از حرمله ها مترس آب این جاست ما روشن و راه آبها روشن
از خاردلان و سنگ اندازان با این همه شمر و ابن سعد اما نام تو کنار اربعین گل کرد نام تو کنار کربلا روشن
نام تو چقدر گشت چرخاچرخ نام تو چو نور در زمان چرخید چون خورشیدی در آسمان چرخید تو چرخ زدی برون شدی از خویش بر نیزه سر تو بود یا خورشید؟ ای مثل تلاوت دعا پر نور ای مثل تبسّم خدا روشن
از فتنه گر دروغ باف افسوس یاران جمل سوار کوته بین طلحه شده اند در مصاف ... افسوس! در خانه ی عنکبوتی شیطان مانند کلافه در کلاف افسوس! بوزینه ی روزگار بازیگر میرآخور فتنه اند این خواران بی پرده شدند و بی نسب هیهات! افتاده میان چاه شب هیهات! ناچار مرید شب شدند اینان یاران ابولهب شدند اینان اما پسر بهار بودی تو چون غیرت ذوالفقار بودی تو راه تو چو راه مرتضی پر نور
علی رضا قزوه
------------------------------------------------------------------------- غزلی از سید محمدحسین ابوترابی
ذرات خاک با تن تو حرف می زند ------------------------------------------------------------------------------------------------------- غزلی از محمد مرادی تقديم به شهيد مصطفي احمدي روشنبسم الله الرحمن الرحيم تقديم به شهيد مصطفي احمدي روشن 1- در سرش انفجار توطئه بود سايه... در رفت و آمدي تاريك شب: پر از سردي زمستان...نه.... شب فراسوي ممتدي تاريك
پيش از آن كه طلوع خنده كند و زمان صبح را پرنده كند سايه ... آمد... سياه... آشفته... درصدي زرد .... درصدي تاريك
بمب را در مسير كار گذاشت خار در خانه ي بهار گذاشت عابري شوم ... سايه اي وحشي... مرده اي زنده ، مرتدي تاريك
2- صبح شد ... آسمان شكوفا شد كوچه صد عاشقي تماشا شد آفتابانه پلكِ در وا شد و تو با خنده سرزدي روشن
گرم پرواز، باز شد بالت تا دمِ در .... علي به دنبالت شهر در استراحتي دلگير خانه در رفت و آمدي روشن
كوچه ... لرزيد... مصطفا!... پرواز! خون شتك زد كفِ خيابان را: از ازل چشمِ كافري تاريك! تا ابد نور ِ احمدي: روشن!
محمد مرادي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ----------------------------------________________ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهید فرزانه به جهان شیدای طلب فکند آوای طرب همه سو مرغان چمن به رهایی نغمه به لب شد روشن چون گلشن دل های بیداران دریاها طوفانزا صحراها گلباران وطنم ایران وطنم ایران ستارۀ دانش و دین به طالع فخر و شرف شهید فرزانۀ ما پیاله چون لاله به کف همه خاک تو لاله نشان ای میهن من شده نام تو فخر جهان ای میهن من به فدای رهت سر و جان ای میهن من سر اگر برود تو بمان ای میهن من وطنم از پرتو دانش نور افشان شد نور افشان شد که شرف از خون دلیران گلباران شد گلباران شد پس از این تو ببین زصلابت شان سرِ خصم وطن بی سامان شد همه جا از خون شهیدان گل می روید گل می روید بِنِگَر چون لاله به باران رخ می شوید رخ می شوید
که وطن همه جا به جهان به صلابت شان به شکوه و شرف ره می پوید به یاد یاران چو دمی گیرد باران نوای باران خبر آرد از یاران به صبح ایران به صلای بیداران برآورد گل به گلستان بسیاران سحر آمد از پی شب....
-------------------------------------------------------------------------------------- شعری از معصومه ذوالقدری
در غم نام آوران باید گریست دیده پرخون، آنچه را دیده روایت می کند
تا بر هفت آسمانها برده ای
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ترانه ای از سمیه مردانی برای امام و شهیدان جهاد علمی
توی کابووسم یکی داشت میومد که دیدم عکس بهار تو دستشه! با عجب قدرتی عکسو پاره کرد به خیالش دیگه ناز شستشه □ اون ور دنیا یکی دین نداره جون میدن براش که انقلابیه این طرف یه مرد میدون که میاد هدیه شون براش عجب عذابیه □ قصد حرفای خیالی ندارم نیّتم فقط امامو گفتنه باغبونی که از بهارا برامون میگه و وظیفمون شکفتنه □ اونی که تا حرفشو شروع میکرد اشک مردم توی چشما جاری بود سرسبدترین گل باغ خد ا تو چش دشمنا مثل خاری بود □ مردی که ضریح قلب روشنش برای کبوتر آشیونه بود دلای ما میپریدن به هواش این پریدنا چه بی بهونه بود □ توکجای این جهان شرّ و شور عده ای حماسه سازی میکنن عده ای میان ولی که این میون بچه میشن بچه بازی میکنن
□ مگه آزادگی چیز بدیه! که یه عده دل به تاریکی می دن چرا از پرنده ها قصه نگیم وقتی که راهی آسمون می شن □ وقتی مردم دلشون با همدیگه اس همه جا دل میدن و دل میگیرن یکی توهین کنه به رهبرشون دهن گشادشو گِل میگیرن
□ کوچه ها هنوز پر از عطر شهید خونه ها هنوز پر از بوی بهار یتیما قد کشیدن اما بازم باغ قصه مون پره از گل و خار
هنوزم برادرای بد یه وقت یوسف رشید و می ندازن به خاک اما این بار کربلا جور دیگه اس حساب ما می شه با دشمنا پاک
توزمستون بهاری شده مون کلاغ فتنه که قار قار میکنه دونه های برف بهمن که میاد دلو از قصه خبردار می کنه
------------------------------------------------------------------------------------- شعری از رحیمه مهربان
شده ز نور شهادت، نگاهمان روشن
-----------------------------------------------------------------------------------------
*** شکستيم و آغاز روییدنیم
علی داودی
----------------------------------------------------------------------------
نفرین به تو تندیس آزادی دیدند دست افشان و پاکوبان تو را امروز شعر : رضا شیبانی
------------------------------------------------------------------------------------------------
مشق دوری را چگونه با دل بی تاب بنویسم نیستی بابا بی تو من فردا چگونه مشق بابا آب بنویسم باز بابا آب! باز بابا آب! باز بابا آب را بستند! رفته ای اما عمو عباس ها هستند پاسداران رشید یاس ها هستند در دل هر ذره می گفتی که یک رود است در دل هر ذره یک رود است و عالم شمر و نمرود است باز بابا شمرها بر خیمه ما آب را بستند اما کودکان شاداب دیدگان خواب را بستند صحنه گرچه سخت تکراری است فصل اینک فصل بیداری داستان این بار برعکس است نهر بین خیمه ها جاری است!
علی محمد مودب
یک رباعی از علی محمد مودببا نام خدا که نیت رفتن کرد پیراهن مشکی عزا را تن کرد این است ببین معجزه خون شهید یک اسم فضای شعر را روشن کرد ----------------------------------------------------------------------------------------
سرودی از مصطفی محدثی خراسانی برای شهدای علمی
ای بهار آشنایان ،ای سرود همصدایان
------------------------------------------------------------------------------------------------------
غزلی از مریم خجستهباید غزل پراند در آن آسمان که تو...
--------------------------------------------------------------------------------------------------------- ترانه ای از سعید بیابانکییه دماوند یه خزر یه زنده رود
|