اشعار شاعران درباره شهيد احمدي روشن 1
 
رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن

 ميلاد عرفان پور

برای شهید مصطفی احمدی روشن و چشم روشنی خانواده اش:

 

امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است

یوسفی رفته است ،آری وضع کنعان، روشن است

 

گرچه در بزم حماسه ، هیچ جای گریه نیست

در هجوم شعله ها، تکلیف باران، روشن است

 

باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز

این شبستان کهن ، با نورایمان روشن است

 

کی میان ابرهای تیره پنهان می شود؟

آسمان ما که با خون شهیدان ،روشن است

 

مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود

مردهای مرد را آغاز و پایان ، روشن است

----------------------------------------------------

شعری از علی رضا قزوه به شهیدان علمی کشور

 


 

به شهید مصطفی احمدی روشن ، شهید شهریاری ، شهید علی محمدی و دیگر شهدای علمی

 

شب رفتنی است و راه ما روشن

آیینه ی مهر و ماه ما روشن


تردید مکن که آفتاب این جاست

عباس و شریعه و عطش با ماست

از حرمله ها مترس

                    آب این جاست

ما روشن و راه آبها روشن


 


از سنگ هراس نیست گلها را

از خاردلان  و سنگ اندازان

با این همه شمر و ابن سعد

                               اما

نام تو کنار اربعین گل کرد

نام تو کنار کربلا روشن


 


کشتند تو را به جرم بی جرمی

نام تو چقدر گشت

                   چرخاچرخ

نام تو چو نور در زمان چرخید

چون خورشیدی در آسمان چرخید

تو چرخ زدی

            برون شدی از خویش

بر نیزه سر تو بود  

                     یا خورشید؟

ای مثل تلاوت دعا پر نور

ای مثل تبسّم خدا روشن


 


از حرمله نمازخوان فریاد

از فتنه گر دروغ باف افسوس

یاران جمل سوار کوته بین

طلحه شده اند در مصاف ...

                   افسوس!

در خانه ی عنکبوتی شیطان

مانند کلافه در کلاف

                   افسوس!

بوزینه ی روزگار بازیگر

میرآخور فتنه اند این خواران

بی پرده شدند و بی نسب  

                            هیهات!

افتاده میان چاه شب

                            هیهات!

ناچار مرید شب شدند اینان

یاران ابولهب شدند اینان

اما پسر بهار بودی تو

چون غیرت ذوالفقار بودی تو

راه تو چو راه مرتضی پر نور


نام تو چو نام مصطفی، روشن!

 

علی رضا قزوه

 

-------------------------------------------------------------------------

غزلی از سید محمدحسین ابوترابی

 

ذرات خاک با تن تو حرف می زند
شب ، با سکوت ِروشن تو حرف می زند

تو نیستی ، تمام شدی پس چگونه است ؟
دارد تمام ِ بودن تو حرف می زند

خودکار من ز خون تو جوهر گرفته است
از لحظه ی پریدن تو حرف می زند

تسبیح و مهر و خاطره... ، خوابم نمی برد
نیمه شب است ، شیون تو حرف می زند

بر خاکهایِ خاطرهِ انگیزِ خونی ات
افتاده است ، سوسن تو حرف می زند

تو نیستی ، تمام شدی پس چگونه است ؟
از تو هنوز دشمن تو حرف می زند

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

غزلی از محمد مرادی تقديم به شهيد مصطفي احمدي روشن

 بسم الله الرحمن الرحيم

تقديم به شهيد مصطفي احمدي روشن

1-

در سرش انفجار توطئه بود سايه... در رفت و آمدي تاريك

شب: پر از سردي زمستان...نه.... شب فراسوي ممتدي تاريك

 

پيش از آن كه طلوع خنده كند  و زمان صبح را پرنده كند

سايه ... آمد... سياه... آشفته... درصدي زرد .... درصدي تاريك

 

بمب را در مسير كار گذاشت خار در خانه ي بهار گذاشت

عابري شوم  ... سايه اي وحشي... مرده اي زنده ، مرتدي تاريك

 

2-

صبح شد ... آسمان شكوفا شد  كوچه صد عاشقي تماشا شد

آفتابانه پلكِ در وا شد  و تو با خنده سرزدي روشن

 

گرم پرواز، باز شد بالت  تا دمِ در .... علي به دنبالت

شهر در استراحتي دلگير خانه در رفت و آمدي روشن

 

كوچه ... لرزيد... مصطفا!... پرواز! خون شتك زد كفِ خيابان را:

از ازل چشمِ كافري تاريك!  تا ابد نور ِ احمدي: روشن!

 

محمد مرادي

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ----------------------------------________________ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

شهید فرزانه

به جهان شیدای طلب  فکند آوای طرب

همه سو مرغان چمن  به رهایی نغمه به لب

شد روشن چون گلشن  دل های بیداران

دریاها طوفانزا  صحراها گلباران

 وطنم ایران   وطنم ایران

ستارۀ دانش و دین   به طالع فخر و شرف

شهید فرزانۀ ما   پیاله چون لاله به کف

همه خاک تو لاله نشان   ای میهن من   شده نام تو فخر جهان  ای میهن من

به فدای رهت سر و جان ای میهن من    سر اگر برود تو بمان ای میهن من

وطنم از پرتو دانش نور افشان شد  نور افشان شد     که شرف از خون دلیران گلباران شد گلباران شد

پس از این تو ببین زصلابت شان   سرِ خصم وطن بی سامان شد

همه جا از خون شهیدان گل می روید گل می روید

بِنِگَر چون لاله به باران رخ می شوید رخ می شوید

 

که وطن همه جا به جهان به صلابت شان به شکوه و شرف ره می پوید

به یاد یاران چو دمی گیرد باران  نوای باران خبر آرد از یاران

 به صبح ایران به صلای بیداران برآورد گل به گلستان بسیاران

 سحر آمد از پی شب....

 

 

--------------------------------------------------------------------------------------

شعری از معصومه ذوالقدری

 

 

در غم نام آوران باید گریست
همچو ابری کز فراق آبی دریا شکایت میکند
دیده خونبار است از این نامردمیهای زمان

دیده پرخون، آنچه را دیده روایت می کند


ای وطن ای ریشه در خاک شهیدان، سرو من!
سر به دامان ملایک

                     تا بر هفت آسمانها برده ای
سایه افکنده هراس از قامتت بر دشمنان کینه جو
گرچه از نیش تبرها، زخمهایی خورده ای


در خیال خام دشمن
مصطفی نامی به زیر خاک رفت
غافل از اینکه طریق پاک آن روشن پژوه
تا ابد پر رهرو است و پرفتوح


احمدی, روشن شد از نامت چراغ آسمان
جایگاهت نزد یزدان، خانه فردوس باد
کی رود خورشید نامت تا قیامت هم ز یاد؟

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

ترانه ای از سمیه مردانی برای امام و شهیدان جهاد علمی

 

 
 
 

توی کابووسم یکی داشت میومد

که دیدم عکس بهار تو دستشه!

با عجب قدرتی عکسو پاره کرد

به خیالش دیگه ناز شستشه

اون ور دنیا یکی دین نداره

جون میدن براش که انقلابیه

این طرف یه مرد میدون که میاد

هدیه شون براش  عجب عذابیه

قصد حرفای خیالی ندارم

نیّتم فقط امامو گفتنه

باغبونی که از بهارا برامون

میگه و وظیفمون شکفتنه

اونی که تا حرفشو شروع میکرد

اشک مردم توی چشما جاری بود

سرسبدترین گل باغ خد ا

تو چش دشمنا مثل خاری بود

مردی که ضریح قلب روشنش

برای کبوتر آشیونه بود

دلای ما میپریدن به هواش

این پریدنا چه بی بهونه بود

توکجای این جهان شرّ و شور

عده ای حماسه سازی میکنن

عده ای میان ولی که این میون

بچه میشن بچه بازی میکنن

 

مگه آزادگی چیز بدیه!

که یه عده دل به تاریکی می دن

چرا از پرنده ها قصه نگیم

وقتی که راهی آسمون می شن

وقتی مردم دلشون با همدیگه اس

همه جا دل میدن و دل میگیرن

یکی توهین کنه به رهبرشون

دهن گشادشو گِل میگیرن

 

کوچه ها هنوز پر از عطر شهید

خونه ها هنوز پر از بوی بهار

یتیما قد کشیدن اما بازم

باغ قصه مون پره از گل و خار

 

هنوزم برادرای بد یه وقت

یوسف رشید و می ندازن به خاک

اما این بار کربلا جور دیگه اس

حساب ما می شه با دشمنا پاک

 

 

توزمستون بهاری شده مون

کلاغ فتنه  که قار قار میکنه

دونه های برف بهمن که میاد

دلو از قصه خبردار می کنه 

 

-------------------------------------------------------------------------------------

شعری از رحیمه مهربان

 

 

شده ز نور شهادت، نگاهمان روشن

اگر چه رفته به ناگاه و ناگهان "روشن"



- اگر شکسته سبو،خم مِی سلامت باد! 

شما که "حضرت ماه" اید چشم.تان روشن!



ندیده نرگسِ چون ارغوان.مان جز حُسن

ز حُسن یوسف تو چشم ارغوان روشن!



دومصطفی و دوشمعی که روشنا هستید

"چراغِ روشنِ چمرانی"ام! بمان روشن



ز قطره های ستاره شبم چراغانی ست

از امتداد رهِ توست کهکشان روشن



نمانده است به جز معبری برای عروج

ز راه روشن تو ،چشم رَهرُوان روشن



...

ندای حنجره ی ماست "یا لثارات" و

برای دشمنمان باشد این بیان روشن !

 

-----------------------------------------------------------------------------------------

 


چرا و چرا و چرا می کشند
"به جرم صدا" بی صدا می کشند


بگو تا به کي تا به کي تا به کي
در اين كربلا مصطفي مي‌كشند


***
نمي‌ميري اي نور ای زندگی
اگر مرده‌‌دلها تو را مي‌كشند


اگر چه به اصرار و انكارشان
ترا بارها بارها مي‌كشند


کنون بذر خورشيدها خون توست
چه باکی  اگر شعله را مي‌كشند


هوای نفس‌های مایی هنوز
اگر چه ترا بی‌هوا می کشند


چنين بوده آيين تاريکشان
كه خفاشها روشنا مي‌كشند

***

شکستيم و آغاز روییدنیم
كه ما را براي بقا مي‌كشند


بدین زندگی مرگ را کشته ایم
چنين مرگها خويش را مي‌كشند


شهادت چه جاني به ما داده است
كه ما زنده هستيم تا مي‌كشند

 

علی داودی

 

----------------------------------------------------------------------------

 

نفرین به تو تندیس آزادی

دیدند دست افشان و پاکوبان تو را امروز
بر نعش خونین یلی از خطه ایران
زان پس که آشفتی
خواب هزار و یک شب بغداد را دیروز

نفرین به تو تندیس آزادی
هرجا که قلبی پاره شد هرجا دلی لرزید
هرجا که نعش بی گناهی بر زمین غلطید
تو ایستاده بودی آنجا می زدی لبخند
با آن نگاه خیره و مرموز
در چشم ها کابوس کشتن آتش افروزی
نفرین به تو تندیس آزادی

شعر : رضا شیبانی

 

------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

مشق دوری را چگونه با دل بی تاب بنویسم

نیستی بابا

بی تو من فردا چگونه مشق بابا آب بنویسم

باز بابا آب!

باز بابا آب!

باز بابا آب را بستند!

رفته ای اما عمو عباس ها هستند

پاسداران رشید یاس ها هستند

در دل هر ذره می گفتی که یک رود است

در دل هر ذره یک رود است و عالم شمر و نمرود است

باز بابا شمرها بر خیمه ما آب را بستند

اما

          کودکان شاداب 

                      دیدگان خواب را بستند

صحنه گرچه سخت تکراری است

فصل اینک فصل بیداری

داستان این بار برعکس است

نهر بین خیمه ها جاری است!

 

علی محمد مودب

 

 

یک رباعی از علی محمد مودب

با نام خدا که نیت رفتن کرد

پیراهن مشکی عزا را تن کرد

این است ببین معجزه خون شهید

یک اسم فضای شعر را روشن کرد

----------------------------------------------------------------------------------------

 

سرودی از مصطفی محدثی خراسانی برای شهدای علمی

 

ای بهار آشنایان ،ای سرود همصدایان
نام تو آرامش دل، یاد تو آسایش جان


مرز اشراق و شهودی، مطلع صبح یقینی
سرزمین آفتابی، خطه ایران زمینی


مشرق شور و شکفتن، سرزمین عشق و عرفان
جان هستی را تویی دل، جسم هستی را تویی جان


آسمان مهربانی، سقف و بام خانه تو
مشعل مشرق زمینی، عاشقان پروانه تو


با تو قرآن در تبسم ،با تو ایمان در شکفتن
حیدری ها با تو خوانا،احمدی ها با تو روشن


مثل دریا بیکرانی، سر به دامان تو عالم
هرچه برگیرند از تو، کی ز دریا می شود کم


با تو می مانیم با تو، با شکوه عشق و باور
شوق ما فردای روشن، شور ما فردای بهتر

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

غزلی از مریم خجسته

باید غزل پراند در آن آسمان که تو...
یا بال زد به سمت همان کهکشان که تو..

هر چند واژه نیست برای سرودنت
هر چند نیست شیوه ای از آن زبان که تو...

بال تو را به دست تو بستند تیر ها
وقتی کشیده اند به سمتت کمان که تو...

ما ایستاده ایم و به خون فکر می کنیم
اینگونه ایستادنمان شرممان ! که تو...

می خواستند قصه به پایان خود رسد
اما رسید اول این داستان که  تو...

لامذهبان مرده ی در کفر گم  شده
هی میخورند از قبل قصه  نان  که  تو...

ایران شقایقیست به خون تو شعله ور
ایران ترانه ای شده از آن دهان که  تو...

ما می رویم راه تو را زنده تر کنیم
باشد که یادمان نرود قولمان به تو.

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

ترانه ای از سعید بیابانکی

 

 

یه دماوند یه خزر یه زنده رود 
یه خلیج آبی دنباله دار

دوتا رشته کوه بالا و بلند 
سر هر کوه بلند صدتا سوار

یه بیابون صبور برهوت 
صدتا خرمن میون گندمزار...

نقشه ی کشور من مونده تمیز 
مث عکس یادگاری رو دیوار

مردمش عین درختای نجیب
دس به دس هم دادن قطار قطار 

اگه ما رو بریزن خزون خزون 
پا می شیم از رو زمین بهار بهار...

 

 

این فقط یه نقشه ی کاغذی نیس
خیلی مهربونه اسمش وطنه 

واسه من مادری کرده شب و روز
کی دیدی از مادرش دل بکنه ؟

سرزمین عاشقای بی مزار
موطن گلای خونین کفنه 

دل من به یاد اسمش می تپه 
وصله ی جونمه ایران منه 

دس به دس هم بدین رودخونه ها 
روز فرخنده ی دریا شدنه 

این فقط یه نقشه ی کاغذی نیس
خیلی مهربونه اسمش وطنه ...

 

سعید بیابانکی

 

------------------------------------------------------------------------------------------------

طنین گام ما فریاد بیداری است

خروش کاروان کربلا با ماست

بگو شمشیرها بر ما هجوم آرند

که عالم دم به دم تکرارعاشورا است

 

 

زده آتش دل ما را

غروب سرخ عاشورا

به یاد قتلگاه خود شهیدم کن

شهیدم کن به راه خود شهیدم کن

 

به لطف یک نگاه خود شهیدم کن

شهیدم کن به راه خود شهیدم کن

 

رقم زد خون ما تقدیر عالم را

دل ما رازدار لیله القدر است

گذشته موسم شعب ابی طالب

دگر هنگام فتح خیبر و بدراست

 

به هر میدان رسد از راه

ندای جاء نصرالله

غروبی در سپاه خود شهیدم کن

شهیدم کن به راه خود شهیدم کن

 

به لطف یک نگاه خود شهیدم کن

شهیدم کن به راه خود شهیدم کن

 

دوباره بر دل ما داغ همسنگر

به روی شانه مردم گلی پرپر

اگرچه دست ظلمت شمع ما را کشت

شده روشن چراغ  لاله ای دیگر

 

دل ماهم هوایی شد

دوباره کربلایی شد

به عشق روی ماه خود شهیدم کن

شهیدم کن به راه خود شهیدم کن

 

به لطف یک نگاه خود شهیدم کن

شهیدم کن به راه خود شهیدم کن

 

شعر : محمد مهدی سیار

 

---------------------------------------------------------------------------

 

 

اشعار وحید کیانی تقدیم به شهید احمدی روشن

تقديم به شهيد احمدي روشن 

1

چون گلي

از دهان سنگ سر بر مي آورم

قبرستان بي بهار نمي ماند...!

 

2

خورشيد آن قدر به قدم هايت خيره مي شود

تا جهان در مهي ابدي گم شود!

 

 

3

مرگ

در من عاشقانه اي ست

به هواي زيستن نزديکم! 

 

4

مرگ را تاجي ست

بر سر جاودانگان

مرا شهيد چشمهاي تو

باد!

 

5

سنگ هاي جهان مرا عاشقند

پا به پاي مرگ

به جغرافياي تو دلخوشم.

 

6

سنگ ها

به احترام نام تو برخاستند

وقتي قبرستان در تابوت تشييع شد!

 

وحيد کياني

 

--------------------------------------------------------------------------

 

غزلی از راضیه رجایی


مرحبا و آفرین‌ به‌ کشته‌ شدن‌ در راه‌ خدا
(سیدالشهدا علیه‌السلام)

ماه روشن بودی از خورشید گردون سر شدی
چشم خفاشان عالم کور! روشنتر شدی

مست شد باغ بهشت از عطر سرخ خنده‌ات
نوبهار بی‌قرار! آن لحظه که پرپر شدی

لرزه بر کاخ سیاه گرگها انداختی
بسکه در درس فنون عشق نام‌آور شدی

بر گلوی تشنه‌ی یاران، شدی باران ولی
بر ورید دشمنان دوستان، خنجر شدی

آمدی و دشمنانت یک به یک ابتر شدند
رفته‌ای و میهمان ساقی کوثر شدی

زنده‌تر از پیش از هر قطره‌ی خونت که ریخت
صدهزاران آفتاب روشن دیگر شدی

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

غزل قادر دلاورنژاد تقدیم به شهید مصطفی احمدی روشن

 


این خون سرخ نیست که می ریزند، این آتش است آتش طغیانگر

هر قطره شور و شوق صد اقیانوس، هر ذره آفتاب جهان گستر

 

خون تو خود حماسه بیداری است، خون تو از گلوی زمان جاری است

از کربلا و از فدک و کوفه، از سینه پر از غم پیغمبر( ص )

 

این خون سرخ نیست، نه ... این راز است،باغی پر از شکوفه اعجاز است

باغی که شاخه های شکوفایش، آمیخته به عطر گلی پرپر

 

از پهلوی شکسته مادر بود ، از فرق ضرب خورده مولامان

از آن سر نشسته به سرنیزه، از آن گلوی ناز علی اصغر ( ع )

 

نام تو  " مصطفی "شده از آغاز ... آری تو برگزیده ی "او" بودی

باری خوشا به حال شهادت باد... کی بوده انتخابی از این بهتر؟

 

خفاش های کور نمی فهمند، خون تو نور، خون تو آزادی است

خون تو صبح روشن آبادی است، صبحی چنان مرام تو... روشن تر !


قادر دلاورنژاد 

 

--------------------------------------------------------------------------------------

 

نوری که بر آفاق جهان تابیدی

چون قله رفیع و خالی از تردیدی

از واقعه عروج تو روشن شد

طراح جهانی شدن خورشیدی

 

یعقوب کریمی

--------------------------------------------------------------------------------

 

شعری از محمد علی خاکسار تقدیم به شهدای جهاد علمی

 

 

خون

خون

آب پاش،

پر از خون توست

باغچه ها،

پر از گل همیشه بهار شده اند

حتی برف هم

نمی تواند

گلبرگ های گل سرخ پرپر شده را

بپوشاند

باد،

کار خودش را کرده است

 

--------------------------------------------------------------------------

 

-

ترسیده این قوم ضعیف روبرو از ما

وقتی که در میدان شنیده های و هو از ما

 

از مسجد و میخانه ترساندند مستان را

حال آنکه زاهد هم گرفته صد سبو از ما!

 

در پیکر این قوم پاکی نیست...باکی نیست!

بگذار بدروها بشویند آبرو از ما

 

این برگ های زیر پا افتاده، فریادند

بر ما گذر کن بشنوی راز مگو از ما

 

در دین ما خون، پاکی محض است، بسم الله

شمشیرهای تشنه از آنها، گلو از ما

 

روزی که عاجز می شود این حنجر از فریاد

ای خون! تو در جان قلم باری بگو از ما

 

2-

 

رفتی و دو چشم اهل دنیا، تر شد
دیدند که دشمن تو رسواتر شد
عمار...ابوذر...آه حالا سلمان...
بعد از تو علی چقدر تنهاتر شد


3-
 

عیسای زمانه! از دمت می ترسند
از سرخی رنگ پرچمت می ترسند
خون تو گواه است که این نامردان
از خون درون قلمت می ترسند


4-
 

عشق است در این طریق خون، شیدایی
در عالم عشق و شور، بی پروایی
در ماه صفر، روز تو عاشورا شد
ما هیچ ندیده ایم جز زیبایی

 

 

پیمان طالبی

 

 

---------------------------------------------------------------------------

 

 به تروریست هایی که با ذات تاریک به جنگ چراغ می روند.
 
با صبح سپید باغ درگیر شدند
با پنجره ی اطاق درگیر شدند
آنان که تمام ذاتشان تا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن و آدرس ahmadi-roshan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 10168
تعداد مطالب : 6
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1